مروری بر زندگینامه رسول مهر و رحمت
داستان رحلت پیامبر اکرم (ص)؛ وفات یا شهادت؟+فیلم
داستان رحلت پیامبر اکرم بنا به اعتقاد شیعیان در ۲۸ صفر اتفاق افتاده است. داستان رحلت پیامبر اکرم به مسمومیت ایشان به دست یک زن یهودی برمی گردد.
به گزارش گروه وب گردی
خبرگزاری صدا و سیما، پیامبر اسلام (ص) در سال یازدهم هجرت در آخرین سفر حج (در عرفه)، در مکه و در غدیرخم، در مدینه قبل از بیمارى و بعد از آن در جمع یاران و یا در ضمن سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هیچ ابهام، از رحلت خود خبر داد؛ چنان که قرآن رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود که پیامبر هم در نیاز به خوراک، پوشاک، ازدواج و وقوع بیمارى و پیرى مانند دیگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد.
پیش بینی رحلت پیامبر اکرم از زبان ایشان
پیامبر اکرم (ص) یک ماه قبل از رحلت فرمود: «فراق نزدیک شده و بازگشت به سوى خداوند است. نزدیک است فرا خوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمایم و من دو چیز گران در میان شما مى گذارم و مى روم: کتاب خدا و عترتم، و خداوند لطیف و آگاه به من خبر داد که این دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. پس خوب بیندیشید چگونه با آن دو رفتار خواهید نمود».
•در حجه الوداع در هنگام رمى جمرات فرمود: «مناسک خود را از من فرا گیرید، شاید بعد از امسال دیگر به حج نیایم و هرگز مرا دیگر در این جایگاه نخواهید دید».
•روزى به آن حضرت خبر دادند که مردم از وقوع مرگ شما اندوهگین و نگرانند، پیامبر در حالى که به فضل بن عباس و على بن ابیطالب (ع) تکیه داده بود به سوى مسجد رهسپار گردید و پس از درود و سپاس پروردگار، فرمود: «به من خبر داده اند شما از مرگ پیامبر خود در هراس هستید. آیا پیش از من، پیامبرى بوده است که {عمرش} جاودان باشد؟! آگاه باشید، من به رحمت پروردگار خود خواهم پیوست و شما نیز به رحمت پروردگار خود ملحق خواهید شد».
•روزی دیگر پیامبر (ص) با کمک علی (ع) و جمعی از یاران خود به قبرستان بقیع رفت و برای مردگان طلب آمرزش کرد. سپس رو به علی (ع) کرد و فرمود: «کلید گنجهای ابدی دنیا و زندگی ابدی در آن، در اختیار من گذارده شده و بین زندگی در دنیا و لقای خداوند مخیر شده ام، ولی من ملاقات با پروردگار و بهشت الهی را ترجیح داده ام».
•در چند روز آخر قبل از رحلت پیامبر اکرم (ص) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود: «اى مردم! آتش فتنهها شعله ور گردیده و فتنهها همچون پارههاى امواج تاریک شب روى آورده است. من در روز رستاخیز پیشاپیش شما هستم و شما در حوض کوثر بر من در میآئید. آگاه باشید که من درباره ثقلین از شما میپرسم، پس بنگرید چگونه پس از من درباره آن دو رفتار میکنید، زیرا که خدای لطیف و خبیر مرا آگاه ساخته که آن دو از هم جدا نمیشوند تا مرا دیدار کنند. آگاه باشید که من آن دو را در میان شما به جای نهادم (کتاب خدا و اهل بیتم). بر ایشان پیشی نگیرید که از هم پاشیده و پراکنده خواهید شد و درباره آنان کوتاهی نکنید که به هلاکت میرسید». آن گاه پیامبر (ص) با زحمت به سوی خانه اش به راه افتاد. مردم با چشمانی اشک آلود آخرین فرستاده الهی را بدرقه میکردند.
خلاصهای از رحلت پیامبر (ص)
لحظات قبل از رحلت پیامبر اکرم (ص) چگونه گذشت؟
در آخرین روزهای پیش از رحلت پیامبراکرم ایشان به علی (ع) وصیت نمودند که او را غسل و کفن کند و بر او نماز بگزارد. علی (ع) که جانش با جان پیامبر آمیخته بود، پاسخ داد: «ای رسول خدا، میترسم طاقت این کار را نداشته باشم». پیامبر (ص) علی (ع) را به خود نزدیک کرد. آن گاه انگشترش را به او داد تا در دستش کند. سپس شمشیر، زره و سایر وسایل جنگی خود را خواست و همه آنها را به علی سپرد.
فردای آن روز بیماری پیامبر (ص) شدت یافت، اما او در همین حال نیز اطرافیان خود را درباره حقوق مردم و توجه به مردم سفارش میکرد. سپس به حاضران فرمود: «برادر و دوستم را بخواهید به اینجا بیاید». ام سلمه، همسر پیامبر گفت: «علی را بگویید بیاید، زیرا منظور پیامبر جز او کس دیگری نیست». هنگامی که علی (ع) آمد، پیامبر به او اشاره کرد که نزدیک شود. آن گاه علی (ع) را در آغوش گرفت و مدتی طولانی با او راز گفت تا آن که از حال رفت و بیهوش شد. با مشاهده این وضع، نوادههای پیامبر (ص)، حسن و حسین (ع) به شدت گریستند و خود را روی بدن رسول خدا افکندند.
علی (ع) خواست آن دو را از پیامبر (ص) جدا کند. پیامبر (ص) به هوش آمد و فرمود: «علی جان آن دو را واگذار تا ببویم و آنها نیز مرا ببویند، آن دو از من بهره گیرند و من از آنها بهره گیرم». سرانجام پیامبر (ص) هنگامی که سرش بر دامان علی (ع) بود، جان به جان آفرین تسلیم کرد.
تاریخ رحلت پیامبر اکرم (ص)
در تاریخ رحلت رسول اکرم (ص) میان شیعه و اهل سنت، اتفاق نظر نیست. زیرا تاریخ نگاران و سیره نویسان شیعه به پیروى از اهل بیت علیهم السلام، تاریخ رحلت پیامبر اکرم (ص) را روز دوشنبه ۲۸ صفر سال یازدهم هجرى قمرى دانسته اند، ولیکن علماى اهل سنت تاریخ آن را در ماه ربیع الاول ذکر کرده اند و در این که چه روزى از ربیع الاول بوده است، اختلاف دارند. برخى روز اول، برخى روز دوم و برخى روز دوازدهم و عده اى روز دیگرى از این ماه را بیان کردند. شیخ عباس قمی میگوید اکثر علماى اهل سنت روز رحلت پیامبر اکرم را در روز دوازدهم ماه ربیع الاول گفته اند. واقدى از جمله کسانى است که رحلت پیامبر اکرم را در روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول مى داند.
علت رحلت پیامبر اکرم (ص)
چیزی که در منابع تاریخی ثبت شده آن است که آن حضرت مدتی بیمار شدند و پس از آن رحلت نمودند. اما در روایاتی که از ائمه علیهم السلام نقل شده است بیان گردیده که آن حضرت در اثر خورانده شدن سم به شهادت رسیدند. به نظر میرسد این روایات بیان کننده علت بیماری آن حضرت هستند.
علل بسیاری وجود دارد که رحلت پیامبر اکرم (ص) ناشی از خوراندن سم به آن حضرت بوده است. این دلایل و روایات، از تواتر معنوی برخوردارند و از مجموع آنها میتوان رحلت پیامبر اکرم از طریق شهادت را ثابت نمود. از جمله امام صادق (ع) میفرمایند: «چون پیامبر اسلام (ص)، ذراع (یا سر دست) گوسفند، را دوست میداشتند، یک زن یهودی با اطلاع از این موضوع ایشان را با این بخش از گوسفند مسموم نمودند».
در جای دیگری آن حضرت فرمودند: «پیامبر اکرم (ص) در جریان جنگ خیبر مسموم شده و هنگام رحلت شان بیان فرمودند که لقمهای که آن روز در خیبر تناول نمودم، اکنون اعضای بدنم را نابود نموده است و هیچ پیامبر و جانشین پیامبری نیست، مگر این که با شهادت از دنیا میرود». در این روایت، علاوه بر تصریح به مسموم شدن رسول خدا (ص) و شهادت ایشان در پی مسمومیت، به اصلی کلی نیز اشاره میشود که مرگ تمام پیامبران و اوصیا با شهادت بوده و هیچ کدام، با مرگ طبیعی از دنیا نمیروند! روایات دیگری نیز وجود دارد که این اصل کلی را تقویت مینماید. علاوه بر روایات شیعه روایات فراوانی در صحاح و دیگر کتب اهل سنت وجود دارد که رحلت پیامبر اکرم از طریق مسموم شدن را تأیید مینماید که به عنوان نمونه، به سه مورد آن اشاره مینماییم
عایشه قاتل پیامبر؟! از شایعه تا واقعیت
روایت اول از علت رحلت پیامبر اکرم: در معتبرترین کتاب اهل سنت، نقل شده که پیامبر (ص) در بیماری منجر به رحلتشان، خطاب به همسرشان عایشه فرمودند: «من همواره درد ناشی از غذای مسمومی را که در خیبر تناول نموده ام، در بدنم احساس میکردم و اکنون گویا وقت آن فرا رسیده که آن سم، مرا از پای درآورد». همین موضوع در سنن دارمی نیز بیان شده است. علاوه بر این که در این کتاب، به شهادت برخی از یاران پیامبر (ص)، بر اثر تناول همان غذای مسموم نیز اشاره شده است.
روایت دوم از علت رحلت پیامبر اکرم: احمد بن حنبل در مسند خود، ماجرایی را بیان مینماید که طی آن، بانویی به نام ام مبشر که فرزندش به دلیل خوردن غذای مسموم در کنار پیامبر (ص)، به شهادت رسیده بود؛ در ایام بیماری ایشان به عیادتشان آمده و اظهار داشتند که من احتمال قوی میدهم که بیماری شما ناشی از همان غذای مسمومی باشد که فرزندم نیز به همین دلیل به شهادت رسید! پیامبر (ص) در پاسخ فرمودند که من نیز دلیلی به غیر از مسمومیت، برای بیماری خویش نمیبینم و گویا نزدیک است که مرا از پای در آورد. مرحوم مجلسی نیز با نقل روایتی؛ تقریبا مشابه با این روایت بیان نموده که به همین دلیل است که مسلمانان اعتقاد دارند، علاوه بر فضیلت نبوت که به پیامبر (ص) هدیه شده، ایشان به فوز شهادت نیز نائل آمده اند.
روایت سوم از علت رحلت پیامبر اکرم: محمد بن سعد؛ از قدیمیترین مورخان مسلمان ماجرای مسمومیت پیامبر اکرم (ص) را این گونه نقل مینماید: هنگامی که پیامبر (ص)، خیبر را فتح نموده و اوضاع به حالت عادی برگشت، زنی یهودی به نام زینب که برادرزاده مرحب بود که در جنگ خیبر کشته شد، از دیگران پرسش مینمود که پیامبر (ص) کدام بخش از گوسفند را بیشتر دوست میدارد؟ و پاسخ شنید که سر دست آن را. سپس آن زن، گوسفندی را ذبح کرده و تکه تکه نمود و بعد از مشورت با یهودیان در مورد انواع سم ها، سمی که تمام آنان معتقد بودند، کسی از آن جان سالم به در نمیبرد را، انتخاب نموده و اعضای گوسفند و بیشتر از همه جا، سردستها را مسموم نمود
هنگامی که آفتاب غروب نموده و پیامبر (ص) نماز مغرب را به جماعت اقامه فرموده و در حال برگشت بودند، آن زن یهودی را دیدند که همچنان نشسته است! پیامبر (ص) دلیل آن را پرسیدند و او جواب داد که هدیهای برایتان آوردم! پیامبر (ص) با قبول هدیه، به همراه یارانش بر سر سفره نشسته و مشغول تناول غذا شدند... بعد از مدتی، پیامبر (ص) فرمودند که دست نگه دارید! گویا این گوسفند مسموم است! مؤلف کتاب، سپس نتیجه میگیرد که رحلت پیامبر اکرم (ص) به همین دلیل بوده است.
بدین ترتیب، از مجموع روایات نقل شده در کتب شیعه و اهل سنت، میتوان نظریه شهادت ناشی از مسمومیت پیامبر (ص) را تقویت نمود که در قریب به اتفاق این روایات، زمان مسمومیت ایشان، هم زمان با جنگ خیبر و توسط زنی یهودی بیان شده است.
پیامبر در سال هفتم خیبر را فتح کرد و درسال یازدهم فوت شدند چطور چهار سال بعدش سم اثر کرد؟
خیلی بعید است که پیامبر از خواهر مرحب خیبری هدیه قبول کند.
علامه مجلسی هزارسال بعد از وفاات پیامبر نتیجه گرفت که زنی یهودی پیامبر را مسموم کرد؟
تو صحیح بخاری چند حدیث در مورد عایشه و به زور دارو خوراندن به پیامبر ص وجود دارد.
اولاً: رسول خدا(ص ) در سال یازدهم هجری به شهادت رسیدند و حادثۀ خیبر و غذای مسموم توسط زن یهودیه در سال هفتم هجری اتفاق افتاده بود، حال چگونه ممکن است پس از گذشت چهار سال حضرت در اثر آن سمّ به شهادت برسد؟! چرا که طبیعت سمّ چنین است که چند روزی بیش به قربانیان خود امان نمیدهد، چنانچه تجربۀ تاریخی و دانش امروزی نیز مؤید این مطلب است.
ثانیاً: اینکه شخصیت پیامبر اکرم(ص ) به عنوان فرمانده بخواهد غذای دشمن طراز اول ـ یهود ـ آن هم با وصفی که نقل شده، میل فرماید بسیار بعید بلکه محال به نظر میآید.
ثالثاً: در روایات تصریح شده خداوند منّان پیامبرش را از آن غذای مسموم زن یهودیه باخبر ساخت و حضرت از آن غذای مسموم به هیچوجه میل نفرمودند، پس چگونه امکان دارد رسول خدا در اثر سمی که میل نفرموده به شهادت رسیده باشند؟!
«بخاری» نیز روایتی در صحیحش مبنی بر نخوردن رسول خدا(ص ) از آن غذای مسموم آورده است.(صحیح بخاری/ج۴/باب دعاء النبیّ إلی الإسلام والنبوّه/ص۶۶)
قاتلین واقعی پیامبر(ص )
قول دوم و قول صحیح این است که دو زن به اجبار، سمّ به پیامبر اکرم(ص ) نوشاندند و حضرت را به شهادت رساندند. چنان که امام صادق(ع) فرمودند: «تدرون مات النبیّ(علیهما السلام ) أو قتل؟ إنّ الله یقول {أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ} فسم قبل الموت انّهما سقتاه [سمتاه] قبل الموت»: آیا میدانید پیامبر(ص ) به حالت طبیعی از دنیا رحلت فرمودند و یا اینکه به شهادت رسیدند؟ به درستی که خدای متعال میفرماید: «اگر رسول خدا(ص ) از دنیا برود و یا به شهادت برسد، شما به حال گذشتۀ خود باز میگردید؟ همانا رسول خدا(ص ) قبل از رحلت مسموم شدند و آن دو زن [یعنی عایشه و حفصه] حضرتش را مسموم نمودند».(تفسیر عیاشی/ج۱/ص۲۰۰؛ بحارالأنوار۲۸/۲۰؛ تفسیر صافی۱/۳۸۹)
علاوه بر این روایت شریف، شواهد و دلائلی از کتب عامه است که دلالت دارد بر اینکه دو تن از همسران آن حضرت، به رسول خدا(ص ) در هنگام خواب دارو (سمّ) خورانیدند و حضرت را به شهادت رساندند. «بخاری» و «مسلم» و دیگر محدثین عامه از عایشه نقل کردهاند که وی گفت: «لددنا النبیّ فی مرضه فجعل یشیر إلینا ان لا تلدونی فقلنا کراهیه المریض للدواء فلمّا افاق قال: الم انهکم ان تلدونی؟ قلنا کراهیه المریض للدواء»؛ عایشه میگوید: ما به رسول خدا(ص ) در هنگام بیماریاش دارو دادیم. سپس حضرت شروع کرد به اشاره نمودن به ما که به من دارو ندهید! ما گفتیم: [اهمیتی به گفتار او ندهید] هر بیماری از دارو متنفّر است. هنگامی که پیامبر(ص ) به هوش آمد فرمود: آیا شما را نهی نکردم که به من دارو نخورانید؟! … .(صحیح بخاری/ج۵/باب مرض النبیّ ووفاته/ص۱۴۳ و ج۷/ کتاب الطب/ص۱۷ و ج۸؛ کتاب الدیات/ص۴۰؛ صحیح مسلم/ج۷/باب التداوی بالعود الهندی/ص۲۴)
و در روایت دیگر عایشه میگوید: «انا لنرى برسول الله(ص ) ذات الجنب فهلموا فلنلدوه، فلدوه فآفاق رسول الله(ص ) فقال: من فعل هذا؟… فقال رسول الله: انّها من الشیطان وما کان الله لیسلّطه علیّ». گفتیم: در رسول الله(ص ) بیماری سینه پهلو میبینیم، بیایید به او دارو بخورانیم. پس خوراندند، چون رسول خدا(ص ) به هوش آمد، فرمود: چه کسی این کار را انجام داده است؟… رسول خدا(ص ) فرمودند: این کار از شیطان بود و خداوند او را بر من مسلّط نمیکند.(البدایه والنهایه ابن کثیر/ج۵/ص۲۴۵؛ امتاع الاسماع مقریزی/ج۱۴/ص۴۳۳ و…)
نکات احادیث مذکور
از این دو روایت و روایات دیگر ـ که از نقل آنها صرف نظر شده ـ استفاده میشود که عایشه و حفصه به اعتراف خود به پیامبر اکرم(ص ) سمّ خورانده و باعث مسمومیت و شهادت حضرت گردیدهاند و منظور از دارو که عایشه آنها را نقل کرده همان سمّ است؛ زیرا:
اوّلاً: رسول خدا(ص ) قصد این دو زن خائن را دربارۀ قتل خود میدانست، لذا آنان را از خوراندن دارو منع فرموده و به شدت توبیخشان نمود، آنجا که فرمودند: «آیا شما را نهی نکردم که به من دارو نخورانید؟!» چرا که نهی و توبیخ حضرت واضح و روشن است و هیچ شبههای در آن وجود ندارد که آنها میخواستند دست به کاری ظالمانه و پلید بزنند وگرنه آگاهی پیامبر اکرم(ص ) به فوائد دارو بیش از همه است.
ثانیاً: با توجه به روایاتی از منابع عامه، آنها به خوراندن سمّ به پیامبر اکرم(ص ) به زور و با عدم تمایل او در هنگام خواب اقدام کردند؛ زیرا حضرت آنها را از خوراندن منع فرموده بود و این را حاضرین شنیده بودند، لذا از دادن سمّ در هنگام بیداری خودداری کرده و منتظر خوابیدن حضرت بودند، حال آنکه اگر آن دارو برای پیامبر(ص ) مصلحت داشت چرا باید به هنگام خواب به حضرت بدهند؟! آیا رسول خدا(ص ) مصلحت خویش را تشخیص نمیداد ـ که آنها را نهی فرمود ـ و آنها تشخیص میدادند؟! آیا میشود باور نمود که آنها در سال نهم هجری در گردنه تبوک ـ و در سایر موارد ـ طرح قتل حضرت را به آن دقت برنامهریزی و اجرا کنند، اما امروز در آغاز سال یازدهم هجری خواهان طول عمر حضرت بوده و به وی هنگام خواب دارو بدهند؟!
ثالثاً: اگر آنها برای رسول خدا(ص ) خیر و سلامتی میخواستند باید خویشان حضرت را برای خوراندن دارو فرا میخواندند و نزدیکترین منزل به خانۀ عایشه، منزل بیبی فاطمۀ زهرا(علیها السلام ) و مولا علی(ع) بوده است. امّا بدون اینکه مولا علی(ع) و بیبی فاطمۀ زهرا(علیها السلام ) یا فرزندان آنها یا بنی هاشم را خبردار کنند اقدام به خوراندن دارو به پیامبر(ص ) به صورت اجبار و به هنگام خواب نمودند. شگفتا! این چه دارویی است که فقط سران رژیم غاصب باید به رسول خدا(ص ) بخورانند و کسی را از آن مطلع ننمایند؟!
رابعاً: طبق روایتی که نقل شد پیامبر اکرم(ص ) کار آنها را شیطانی توصیف فرمودند: «انّها من الشیطان» که این دلیل بر آن است که کارشان از سر دشمنی بوده وگرنه آیا میشود یک کار خوب با هدفی سودمند و حیاتبخش را حضرت، شیطانی وصف فرمایند؟!
خامساً: عایشه خود به این مطلب اشاره کرده و میگوید: «اشتکى فجعل ینفث فجعلنا نشبه نفثه نفث آکل الزبیب» رسول خدا(ص ) بیمار شد و آب دهان بیرون میریخت و ما آب دهانش را به آب دهان شخص زهر خورده تشبیه میکردیم.(مسند احمد بن حنبل/ج۶/ص۳۸؛ سنن ابن ماجه/ج۱/ص۵۱۷؛ صحیح ابن حبان/ج۱۴/ص۵۵۳)
به ویژه اینکه عایشه میگوید؛ پیامبر(ص ) به من فرمود: «ویحها لو استطاعت ما فعلت»: وای بر او اگر میتوانست چنین نمیکرد.(مسند احمد بن حنبل۶/۷۶؛ المعجم الأوسط طبرانی۵/۹۹)
که این اعترافی است از سوی عایشه به انجام کاری پلید در حق رسول الله(ص ).
سادساً: این خیانت بیشرمانه زمانی وضوح بیشتری یافت که تصمیم و اقدام به قتل مولا امیرالمؤمنین(ع) در جنگ جمل نمود و آن لشکر عظیم را برای کشتن حضرت بسیج نمود و کسی که اقدام به قتل نفس و جان پیامبر اکرم(ص ) (بر اساس آیۀ مباهله) در جنگ جمل کرده، کشتن خودِ پیامبر اکرم(ص ) هرگز از او بعید نیست.(اقتباس از اغتیال النبیّ نجاح طائی/ص۱۲۹ـ۱۴۹ همراه با اضافات)
منبع : نشریه امام شناسی ، شماره ۳۶
هیچ نگویم بهتر است
کشتن یکی از اعضای خانواده اش درجنگ
مسموم کرد